این موضوع اغلب مورد توجه قرار گرفته که سه انقلاب عمده فکری بشر، ایده محوریت انسان را تهدید کرده است. اول، کوپرنیک نشان داد که زمین آن مرکزی نیست که همه اجرام آسمانی به دورش میگردند. بعد داروین روشن کرد که ما کانون زنجیره حیات نیستیم، بلکه مانند سایر موجودات، از تکامل اشکال دیگر حیات به وجود آمدهایم. سوم، فروید نشان داد که ارباب خانه خودمان نیستیم، به این معنا که بیشتر رفتار ما تابع نیروهایی خارج از آگاهی ماست. شکی نیست که آرتور شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی برابر فروید داشت ولی هرگز به تاثیر او اذعان نشد زیرا شوپنهاور مدتها پیش از تولد فروید، فرض را بر این قرار داده بود که نیروهای زیست شناختی ژرفی بر ما حاکمند ولی ما خود را میفریبیم و فکر میکنیم خودمان آگاهانه فعالیتهایمان را برمیگزینیم.
کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین د.یالوم و ترجمه فروزنده دولتیاری توسط انتشارات نیک فرجام در ۴۳۸ صفحه چاپ شده است.